خدايا


loveli

شعر و عـکس

نمی دانم چه می خواهم خدايا

به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جويد نگاه خسته من

چرا افسرده است اين قلب پرسوز

ز جمع آشنايان می گريزم

به كنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگيها

به بيمار دل خود می دهم گوش

گريزانم از اين مردم كه با من

به ظاهر همدم و يكرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

به دامانم دو صد پيرايه بستند

از اين مردم كه تا شعرم شنيدند

برويم چون گلی خوشبو شكفتند

ولی آن دم كه در خلوت نشستند

مرا ديوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل ديوانه من

كه می سوزی از اين بيگانگی ها

مكن ديگر ز دست غير فرياد

 

خدا را بس كن اين ديوانگی ها



نظرات شما عزیزان:

soad
ساعت14:06---16 دی 1389
salam azizam vaghean joz khoda ki mitune marhame dele adam bashe.up kardam. sheretam kheyli ziba bud@ };-

soad
ساعت14:05---16 دی 1389
salam azizam vaghean joz khoda ki mitune marhame dele adam bashe.up kardam. sheretam kheyli ziba bud@ };-

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 11 دی 1389برچسب:,ساعت 22:35 توسط سارنیا| |


Power By: LoxBlog.Com